رد کردن پیوندها

روایت؛ قصه نجف (قسمت اول)

من چند ساله که هر اربعین می‌رم پیاده‌روی.
اولش همه‌چی برام عجیب بود؛
هر قدم، هر نگاه،…
اما خب سال به سال عادت شد..
زیارت رفتن شد مثل خوندن یک کتابی که قبلاً خوندیش.. می‌دونی چی قراره بشه. همون مسیر و همون حرم و همون اشک؛
ولی امسال، یه چیز فرق داشت..

+تولید شده در استودیو نوآوین

پیام بگذارید


×
Campaign
جستجو
کشیدن